کد مطلب:33539 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:137

نسبت غرور و خیال











این غروری كه از آن سخن گفتیم خود در ظل یك مفهوم كلی تری درمی آید كه مفهوم «خیال» است. ما در این دنیا، به حسب ساختمانی كه خداوند به آدمی داده است، موجوداتی اهل خیال هستیم. و از این حیث بر ما هیچ ملامتی هم نیست. به تعبیر حكما در این عالم سه مرتبه وجود دارد:

[صفحه 107]

مرتبه ی حس، مرتبه ی خیال و مرتبه ی عقل. كسانی كه حقیقتا از عقل خود استفاده می كنند بسیار اندك هستند. كثیری از مردم اصولا آن مقدار كه خود می پندارند، واجد عقل نیستند. و بلكه عقلشان در تسخیر خیالشان است.

به قول مولوی این خیال گر چه «نیست وش» است و كسی آن را نمی بیند، ولی صحنه گردان این عالم است:


نیست وش باشد خیال اندر روان
تو جهانی بر خیالی بین روان


بر خیالی صلحشان و جنگشان
وز خیالی فخرشان و ننگشان


(مثنوی، دفتر اول، ابیات 71 -70)

این خیال كه صحنه گردان این عالم است برای ما شعر، ادبیات، حسن و قبح، حقوق و حتی فلسفه و ایدئولوژی می سازد. كارش تزیین كردن است. مركب شیطان ست. و در وارونه كردن امور استادست. فخر و ننگ و صلح و جنگ آدمیان از اثر اوست. بسیاری از لذت ها و رنج های ما وهمی است و اگر نقش لذت و الم را بدرستی در زندگی برآورد كنیم خواهیم دید كه خیال چه تاثیر عظیمی در حیات ما دارد.


صفحه 107.